دفترسبزسخن |
|
وحیدکوچولو : بابا بهشت زیرپای مادران است یعنی چی؟ پدر : یعنی اینکه همه مامانا خوبن وحیدکوچولو : پس چرادیشب وقتی بامامان دعواتون شدبهش گفتین توهم دخترهمون مادری جفتتون یه دنده وخرین! پدر : اصلا مگه توامروزدیکته نداشتی ، دیکتت روچندگرفتی؟ وحیدکوچولو : نوزده ، ببین فقط بهشت رواشتباه نوشتم
از : مریم به اوکه چشمهایش بارانی شد همان وقتی که اشکش را درون کاسه چشمان اوکوبید "گفتم که بیهوده است" خزان بی اعتناازسوگ زرد آسمان بادستهای حنابسته هزاران برگ می ریزد درختان اشک می ریزند ومی دانم که جانفرساست صدای شرشر پاییز و خش خش باران از : مریم مابچه های بزرگ غیرت پرمی دهیم بجای کلاغ تمدن داریم به جای شرف ماراچه به لی لی بازی لیلی بازیمان بدهد آنقدربزرگ شده ایم که به شیشه هاسنگ نزنیم درعوض به قلبهای شیشه ای بس که نوشتیم توی دفترمشقهایمان "حساب من ازمن جداست" بوی بیست گندیده گرفته سامسونت های رمز دارمان مابچه های بزرگ ازالفبافقط نون راشناختیم و نون ماراخورد
از: مریم روزی روزگاری مسولین به فکرتاسیس یک مرکزافتادندکه پسرها بتوانندبه آنجابروندوزن موردنظرخودراپیداکنند. پسرهادسته دسته وارداین مرکزمی شدندوکلی هم ذوق می کردندالبته بعضی ازمردهای متاهل هم دزدکی وباقیافه ای مبدل وارداین مرکزمیشدند.ولی بعضی ازآنهاآنقدرپرروبودندکه هیچ دلیلی برای پنهان کاری خودنمیدیدند. روزی دوپسرکه باهم دوست بودندبه این مرکز رفتند تازن موردنظرخودراپیداکنند. دراولین طبقه بر روی درنوشته شده بوداین زنهابسیارزیباهستندوهیچگونه هنری ندارند تنهاهنرآنهااین است که باهرمدجدیدرنگ عوض میکنندوبه همان شکل درمی آیند.طبیعتانبایدانتظارداشته باشیدکه همسری خوب ومادری دلسوزباشند. درطبقه دوم بر روی درنوشته شده بوداین زنها هم زیبا وهم پولدارهستندبنابراین ازپذیرش آقایانی که سرمایه آنهازیرپانصدمیلیون ریال می باشدجدامعذوریم. این دوآقاپسردرحالیکه خیلی دمق شده بودندازپله هابالارفتندتابه طبقه سوم رسیدند درطبقه سوم برروی درنوشته شده بوداین زنهاجذاب وبسیاردوست داشتنی هستندو ویژگی بارزآنها دراین است که بسیارعفیف وپاکدامن میباشند.دراین هنگام دوآقاپسرجوان باقیافه ای متعجب به هم نگاه کردندوگفتند:عفیف وپاکدامن یعنی چه؟ آنهاحسابی گیج شده بودندونمی دانستند که ازبین طبقه اول وسوم کدام یک راانتخاب کنند ولی ازشماچه پنهان که دلشان درطبقه اول گیرکرده بود.بنابراین آهسته آهسته ازپله هاپایین آمدند ودرحالیکه بسیارهیجان زده بودند و لحظه ای خنده از لبهایشان دورنمیشدهل خوردندتوی طبقه اول بدون آنکه بفهمندعفیف وپاکدامن یعنی چه!!! از : مریم تقدیم به کودکی ام ، آن معصومیت از دست رفته شکلک در می آوردیم و میخندیدیم زنگ میزدیم ، فرار می کردیم و می خندیدیم بزرگ می شوم تو نیستی می گریم
از : مریم امشب تمام تنم درچارچوب پنجره پولاد درانتظارآمدنت ازغربت غریب غم آلودسینه ام تادشتهای سبز نگاه تو گلدسته های سرخ توسل را تقدیم دستهای تو میدارد دستی که تاگره گره بگشاید دیوارهای پنجره را امشب عجیب بوی معجزه می آید از : مریم مرگ ازپنجره بسته به من مینگرد زندگی ازدم در قصدرفتن دارد روحم ازسقف گذرخواهدکرد درشبی تیره وسرد تخت حس خواهدکرد که سبکترشده است درتنم خرچنگی است که مرامی کاود خوب میدانم من که تهی خواهم شد وفروخواهم ریخت توده زشت کریهی شده ام بچه هایم ازمن میترسند آشنایانم نیز به ملاقات پرستارجوان می آیند از : شادروان عمران صلاحی
هرچه احساس است فدای یک نگاه سبز ای که دورافتاده ای ازمن روح من نزدیک توست چون پرنده روز وشب درخاطرم پرمیزنی هرزمان تنهاشوم همراه بامهتاب خیال از افقها بر لب بام دلم سرمیزنی از : مریم آدمها حرفها می زنند وگاه حرفها آدمها را
از : مریم |
تبادل
لینک هوشمند
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com |